پـــالیز

شعر و ادبیات ، داستان و ...

پـــالیز

شعر و ادبیات ، داستان و ...

زنده تا ابــد

آیا هنوز به یاد می‌آوری آنگونه که بودیم.
عشق من می‌گوید احساساتمان همانند بود و به همه چیز ایمان داشتیم.
هر دو رؤیایی بودیم و عشق‌مان با طراوت زیر نور آفتاب می‌درخشید.
تو را چون نجات دهنده‌ام دیدم، روح‌ام را به تو هدیه دادم.
عشق‌مان تازه آغاز شده بود.
تا فردا و فرداها،
همیشه مال من باش.
زنده تا ابــد.
منتظرت خوام ماند.
همواره پایدار، ‌همچون خورشید.
تا ابد زنده خواهم ماند.
همواره جستجوگر خواهم ماند.
تنها، در جستجوی یک نفــر.
نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:53 ب.ظ http://margbar.blogsky.com

فرشته از سنگ می پرسه: چرا از خدا نمی خوای انسانت کنه؟ سنگ میگه: هنوز اینقدر سخت نشدم که انسان بشم
سلام
امیدوارم تو کارت موفق با شی
اگه عشقت بود به منم سر بزن

فرید سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:06 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام دوست عزیز...
خیلی زیبا نوشتی...
وبلاگ R@YH@N آپ شد اما این بار در بلاگ جدید خوشحال میشم بیاید و سر بزنید موفق باشی

http://not-justice.mihanblog.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد