پـــالیز

شعر و ادبیات ، داستان و ...

پـــالیز

شعر و ادبیات ، داستان و ...

شکستی و شکستی و شکستی

جنس تو آهن بود
و جنس من از شیشه
هر بار که به من رسیدی شکستی و شکستی و شکستی.
به دلم نگاه کن تا پاره‌های مانده از آن را ببینی.
نظرات 10 + ارسال نظر
محمد‌علی خداپرست جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ب.ظ http://mohammadali.blogsky.com

مرد او از سر کار برگشت

دست هایش پر از خستگی بود

لابه لای دو چشم سیاهش

نور کمرنگ دلبستگی بود

از تنش کهنگی را در آورد

روی دیوار بی چیزی آویخت

سوی جوراب زخمی که خم شد

یکی، دو تا سکه روی زمین ریخت

دختر کوچکش سکه ها را جمع کرد و به دست پدر داد

بعد آهسته پرسید :

بابا دفتر مشق مرا ندیدی ؟

با همین سوال البته می گفت :

کیف آیا برایم خریدی ؟

اخم های پدر توی هم رفت

پاسخش باز شرمندگی بود

مرگ در چشم این مرد عاجز

بهتر از این سرافکندگی بود

گفت : یادم بینداز فردا

کیف خوبی برایت بگیرم

در دلش می گفت : ای کاش تا صبح فردا بمیرم

دخترک باز مثل هر شب ناامید از پدر خفت، افسوس

این وسط مادری گریه می کرد

گریه می کرد و می گفت : افسوس

دوستان

ظلم واجحاف و تبعیض

جزء عادات دیرین خاک است

بین ما، ما که محکوم خاکیم

درد بالاترین اشتراک است .

[ بدون نام ] جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:53 ب.ظ http://persianhiphop.blogsky.com

salam eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye

مرتضی جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:21 ب.ظ http://crazypc.blogsky.com

سلام یه کم عکس هم بذاری تو وبلاگت بد نیست لینک به ما هم بده (هر چی که فکر کنی تو این وبلاگ هست)

حضرت عشق جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:03 ب.ظ http://anooshka.blogsky.com

سلاممممممممممممم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرسی که بهم سر زدی
واقعا وبلاگت قشنگهههههههههههههههههههههه (خنده)
(ماچ)

تنهاترین عاشق تنها شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:57 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام خوبی؟؟؟
خیلی خوبه ...عالیه من از طریق اون یکی حضرت پیدا کردم
به ما هم سر بزن البته با نظر
خوشحال میشم
منتظرم
فعلا

سکوت را می شکنم با صدای قلم سکوت سنگین چند ماهه را اما باز هم ساکتم و زبانم قاصر است می نویسم تا آرامش یابم که اگر صد بار بگویم آرام نخواهم شد
می نویسم برای دلم..برای کسی که بفهمد و وقتی می خواند صدای فریاد را از بین حرف حرف کلماتم بشنود...
می نویسم برای کسی که با چشم دل ببیند ...
وبرای کسی که با گوش جان بشنود ..
.می نویسم برای اهل دل و قلم هر چند که خود قطره ای از دریای احساسم ...می نویس تا پاسخ اشک هایم را داده باشم ...
قلم را بر کاغذ می لغزانم تا به نوای دلم جوابی بدهم و....؟؟؟!!!!امیدوارم که بهتون خوش بگذره

سیامک یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:57 ق.ظ http://khaneieghoghnoos.blogfa.com

با سلام و تبریک برای وبلاگ خوبتان : خوشحال می شوم شما دوست عزیز را در جمع دوستان ( اعضای ) تشکلمان در برنامه های فرهنگی و هنرییش ببینیم با آرزوی موفقیت برایتان سیامک

امین سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:40 ب.ظ http://my.opera.com/amin.programmer

اون- امین تو قلبت مثل آهنه
من- نه چطور؟
اون- آخه خیلی سنگ دلی!
من- خوب این که میشه دل سنگی

وبلاگ جالبی داری موفق باشی
راستی عید رو هم تبریک میگم

هیلدا جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ق.ظ http://www.hildabihamtast.blogsky.com

پالیز جونم.......بلند شو محکم محکم دوباره باش که دوباره ببینتت دوباره پالیز و ببینه و یه دل پر از مهربونی نه اینکه پالیز و ببینه و یه دل پاره پاره......بلند میشی؟...........منتظرماااااااااااا

امیرحسین جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:12 ق.ظ http://bigblackrat.blogsky.com

سلام
شعر قشنگی بود
در ضمن جواب قشنگی به دیوووونه داده بودی
بهم سر بزن

دیوونه خودتی شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:42 ق.ظ http://divoonekhodeti.blogsky.com

چه سرنوشت شومی !

حرف هایی که قرار بود

به هم بزنیم

از یاد برده ایم


و گل ها


در دست هایمان خشکیده اند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد