پـــالیز

شعر و ادبیات ، داستان و ...

پـــالیز

شعر و ادبیات ، داستان و ...

آمدن و ماندن

رسیدم، شاید هم آمدم.
در پس لحظه‌ای که در انتظارم گذشت، زمان کوتاه شد و رسیدم به جایی که تکه‌ای از دلـم را جا گذاشته بودم.
تکه‌ای به بزرگی ابـدیت زندگی.
چقدر بی تو بودن برایم سخت است.
نمی‌دانی میزان اشتیاقی را که در چشمهایم نهفته است.
طاقتم به طاق رسیده بود.

آمدم تا در کنار تـــــــو بمانم
تا برای تو بمیرم مهربان من.

در پشت پرچین نگاهم
دلم بارها و بارها
بهانه نفس‌های گرم‌ات را
بوی گیسوانت را
و نگاه‌های جستجوگرت را گرفت.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد