تا بیکران خویشم گامی دگر نمانده است ...
آغوش مهر بگشای ای راز روزگاران
خسته است شبرو ماه ، ای ابر همرهی کن ...
تا تر کند گلوئی از جام چشمه ساران
ای شب چه میکشانی در خاک و خون شفق را ...
فردا دوباره آیند از راه نیزه داران
روز وداع یاران ما را امان ندادند ...
دردا که تا بگرییم چون ابر در بهاران
روزی که با تو بودم ، در زیر چتر باران ...
گفتی خوش است بودن ... گفتم کنار یاران
=====
آلبوم دل آرا
تصنیف تا بیکران
سید حسام الدین سراج
بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!
خیلی قشنگه. عاشقشم